اگه یه نفر می خواد برای تمام عمر منو از خودش زده کنه ، تو برخورد اول خیلی با من گرم بگیره و جوری رفتار کنه و حرف بزنه که انگار صد سال منو می شناسه !!! وای که چقدر اینجور آدم ها منو حرص میدن
. مخصوصا وقتی که توقع دارن من هم همونطور گرم و راحت باشم. آخه ندیده و نشناخته چرا باید گرم بگیرم
. اصلا چطور گرم بگیرم . این همیشه برای من یه مسئله بزرگه
. به نظر من اون چیزی که باعث نزدیکی انسان ها به هم میشه خاطرات ، علایق و عقاید مشترک هست که بدون شناخت و گذشت زمان هم نمی شه به اونها رسید
.
خوب من سعی می کنم این طور آدم ها رو درک کنم . خوب به هر حال هر کسی یه اخلاقی داره . ولی وقتی میشینن تو جلسه اول برای آدم از چیزهایی می گن
که خودم من خودم شاید تا یکی دو سال هم راجع به این مسائل با یه فرد جدید صحبت نکنم ، بیشتر جوش میارم
. اصلا حوصلمو سر می برن
. تو دلم میگم به من چه ربطی داره
؟ حالا که چی ؟ و دوست دارم هر چه زودتر از دست اون آدم فرار کنم. تقریبا چهر سال پیش بود که یه همچین تجربه ای داشتم . خدا رو شکر دیگه اون آدم رو ندیدم . ولی امکان داره به زودی ببینمش و بدتر از اون اینکه مجبور بشم باهاش رابطه داشته باشم (به هر حال بخاطر رعایت اخلاق و این حرفها ...) امیدوارم زنگ نزدن من تو این چهار سال و رفتار سردم باعث شده باشه بفهمن مایل به ادامه این رابطه نیستم و من رو تو رودرواسی قرار ندن .